هنرنمايي هاي حسني خانم
همه زندگی من سلام چندشب پیش همه خونه بابایی دعوت بودیم توهم کیف آرایش خاله را برداشتی ورفتی پیش محمدآقا نشستی من هم مشغول حرف زدن بامامانی شدم ودیگه حواسم به تونبودتا اینکه دیدم خاله سراسیمه اومد پیش ما وباعجله دنبال موبایل میگرده گفتم چطور شده که گفت بیا دختر آرایشگرت را ببین داره محمدآقا را آرایش میکنه میخوام ازش فیلم بگیرم من ومامان هم کنجکاوشدیم ببینیم داری چه کارمیکنی که اومدیم ودیدیم باچه ژست جدی وحق به جانب صورت محمدآقاراگرفتی ودر رژلب رابه لپش میزنی وبعدبافرچه پخشش میکنی بعدانگشتت را ماهرانه روی صورتش میکشی که پخش بشه بعدصورت اون مدل مهربون را اینور واونورمیکنی که مقایسه کنی ودوباره...
نویسنده :
ماماني
17:20